اسرائیلیات در تفسیر



اسرائيليات در تفسیر



 از: ملک محمد سبطين اكبر 

تعريف  لغوی و اصطلاحی اسرائيليات و تفسیر_
آغاز ورود اسرائيليات به تفسير قرآن كريم_
عوامل پيدايش و گسترش اسرائيليات در تفسیر_
عوامل پيدايش اسرائيليات: _
 ارتباط مسلمانان با اهل كتاب_
عظمت علمي اهل كتاب نسبت به اعراب_
 وجوه اشتراك متون ديني يهود با قرآن كريم_
. حس كنجكاوي مسلمانان_
 حذف اسناد روايات و خوش بيني نسبت به اهل_
 كتاب
 كينه توزي و سوء نيّت يهودي_
 ممنوعيت نگارش و نقل_ 
 ميدان دادن دستگاه خلافت به داستان سراى_
نمونه‌ای از اسرائیلیات در تفسر_
راویان اسرائیلیات در تفسیر_
تفاسیر آمیخته با اسرائیلیات
آثار و پیامدهاى اسرائیلیات در تفسیر_
آمیخته شدن تفسیر و حدیث صحیح اسلامى  خرافات_ فساد


در اين تحقیق سعی شده است که تعريف اسرائيليات و آشنايى به مصادر آن و عوامل و زمينه‏ هاى نفوذ اسرائيليات به تفسیر را بررسى كنيم.
به هر جهت ‏بحث اسرائيليات در تفسیر و تاثيرات آن كه هر انسان دردمند و دلسوزى را دچار تاسف شديد می ‏كند. متاسفانه اسرائيلياتى كه در آثار مختلف تفسيرى، روايى راه يافته سبب گرديده است تا دشمنان شناخته شده و يا ناشناخته اسلام با دستاويز قرار دادن اين مجعولات و گاه با بزرگنمايى و شاخ و برگ دادن به آنها، به درونی ‏ترين نقاط حرم اسلام پاى تجاوز گذارند و حريم مقدس آن را مورد هجوم و تبليغات مسموم خود قرار دهند. ونفوذ اسرائیلیات در تفسیردر عصرصحابه افزوده شد و آن عبارت بود از اخبار اهل کتاب (یهود). برخی از پژوهشگران معاصر اخبار اهل کتاب را از منابع تفسیر در عصر صحابه شمرده اند  ،اما دلیل قابل قبولی بر مراجعه صحابه در تفسیر قرآن به اهل کتاب در حد گسترده در دست نیست.

کلمات کلیدی : اسرائيليات.تفسیر.
تعريف  لغوی و اصطلاحی اسرائيليات و تفسیر 
معناي لغوي اسرائيليات
واژه (اسرائيليات) جمع اسرائيليه است: کلمه اسرائیل واژه عبری است. به معنای «غلبه بر خدا»است  ؛ این واژه مرکب است از «اسراء» به معنای پیروزی و چیره شدن و «ئیل» به معنای قدرت تام و تمام که لقب خداست،‌
اما اکثر مفسران کلمه «اسرا» را به معنای «عبد» و «ئیل» را به معنای «اله» گرفته‌اند واسرائیل یعنی «عبدالله»،
معناي اصطلاحي اسرائيليات
در اصطلاح گاهي در معنايي ويژه, فقط بر آن دسته از رواياتي اطلاق مي گردد كه صبغه ي يهودي دارد  
دكتر محمد حسين ذهبى در معناى اسرائيليات تعريف جامعى ارائه می ‏دهد و می ‏گويد: «واژه اسرائيليات گرچه ظاهرا نشانگر نفوذ فرهنگ يهود در تفاسير می ‏باشد ليكن مقصود ما از اسرائيليات مفهومى گسترده ‏تر و فراگيرتر از اين است و آن عبارتست از تاثير پذيرى تفاسير از فرهنگ يهودى و مسيحى و غلبه رنگ اين دو فرهنگ - و مانند آنها - بر تفاسير. اما از آنجا كه از صدر اسلام تا زمان عالمگير شدن آن همواره يهوديان بيش از سايرين با مسلمانان معاشرت داشته و از نظر تعداد هم بيش از هم قطاران خود بوده ‏اند بدين جهت - در مقايسه با مسيحيت و ساير فرقه ‏ها - بيشترين تاثير را در تفاسير (و ساير منابع اسلامى) بر جاى گذارده ‏اند) 
تفسیر در لغت و اصطلاح
معنی لغوی تفسیر
تفسیر، دانش‌ شرح‌ و تبیین‌ آیات‌ قرآن‌  
معنی اصطلاحی تفسیر
علامه طباطبايي(ره) مي‌فرمايند: تفسير عبارت است از: بيان كردن معناي آيه‌هاي قرآن و پرده‌برداري از اهداف و مقاصد و مدلول آيات  
آغاز ورود اسرائيليات به تفسير قرآن كريم
برخي از نويسندگان, آغاز پيدايش و نفوذ اسرائيليات در تفسير به عهد صحابه دانسته و يكي از منابع تفسيري را نيز (اهل كتاب) شمرده اند. دكتر ذهبي ضمن بيان اين مطلب مي نويسد: صحابه وقتي به طور طبيعي به داستانهاي قرآني برخورد مي كردند, دوست داشتند درباره ي زواياي پيچيده و پنهان آن, كه قرآن متعرض آن نشده است, پرس و جو كنند؛ ولي به جز يهوديان تازه مسلمان, كسي را كه پاسخگوي آنان باشد, نمي يافتند؛ از اينرو بسياري از اخبار و اطلاعات را از آنان دريافت مي كردند. 
به نظر مي رسد به دليل نهي آشكار پيامبر اكرم (ص) از مراجعه به اهل كتاب ونسخه برداري از نوشته هاي آنان, هيچ يك از صحابه در زمان حيات پيامبر(ص) به خود اجازه نمي دادند كه به آنان رجوع يا مطالبي را از آنان اقتباس و نقل كنند . گرچه بيشتر مورخان و مفسران, عصر صحابه راعصر پيدايش اسرائيليات و نفوذ آنها در تفسير و حديث و به ويژه در تاريخ دانسته و مرجع اصلي, بلكه يگانه مرجع عرب ها در آن زمان را براي شناخت احوال و سرگذشت امّت هاي گذشته و پيامبران الاهي, تورات و اهل كتاب دانسته اند, اين نظر نادرست است؛ زيرا تنها كساني از صحابه به اهل كتب مراجعه مي نمودند كه از نظر علمي داراي بضاعت اندكي بودند و از اينرو, متأثر و فريفته ي سخنان آنان مي شدند. علّامه سيد مرتضي عسكري درباره ي تميم داري و روايات ساختگي وي مي نويسد:
اما افرادي از صحابه كه از نظر معرفت و اسلام شناسي چندان مايه اي نداشتند, همچون ابوريره و انس و عبدالله بن عمر و نيز تابعين كه مي خواستند اسلام را از زبان تميم ها بياموزند, سخنان اين عالم و راهب نصراني تازه مسلمان را گرفتند و به صورت روايت براي نسل هاي بعد نقل كردند به اين گونه, سلسله رواياتي كه در علم حديث شناسي بدان (اسرائيليات) گفته مي شود, يعني داستان هاي بني اسرائيل و آنچه در تورات و انجيل و اين گونه كتب تحريف شده ي عهد عتيق بوده است, به عالم اسلامي پا نهاد و در اين جا ماندگار شد و عنوان تفسير و حديث و تاريخ اسلامي به خود گرفت  .
از جمله شخصيت هايي كه در بين صحابه, آشكارا در برابر اين تهاجمات فرهنگي, ايستادگي كردند, مي توان امير مومنان علي (ع), ابن مسعود و ابوذر غفاري, حذيفه بن يمان و خبّاب اشاره نمود .
علّامه ي طباطبايي (ر) نيز در مقدمه ي تفسير خود, درباره ي ويژگي تفسير در دوره ي تابعان مي نويسد:
تنها تفاوت عمده اي كه از نظر روش و منابع تفسيري در دوره ي تابعان نسبت به عصر صحابه پديد آمد, اين بود كه در اين دوره رواياتي به تفسير افزوده شد كه در ميان آنها, رواياتي وجود داشت كه يهود يا ديگران به طور پنهاني وارد تفسير كردند؛ به ويژه داستان ها و معارفي كه به موضوع آفرينش باز مي گردد؛ مانند پيدايش آسمان ها و زمين, درياها, كاخ شداد, لغزش هاي پيامبران, تحريف كتاب و چيزهايي ديگر از اين نوع كه برخي از آنها در تفسير مأثور از صحابه نيز يافت مي شد. 
عوامل پيدايش و  گسترش اسرائيليات در تفسیر
بنی اسرائیل در مسایل فراوانی با هم اختلاف داشتند، قرآن درباره اختلاف آن ها داوری کرد و خرافات و افکار بی اساس رایج در میان آنان را از حقایق جدا ساخت، و از این رو فرمود:
بی شک این قرآن اکثر آن چه را که بنی اسرائیل درباره اش اختلاف دارند برای آنان حکایت می کند  .
عوامل پيدايش اسرائيليات:
1. ارتباط مسلمانان با اهل كتاب
از جمله زمينه هاي پيدايش و نفوذ اسرائيليات و انديشه هاي اهل كتاب و به ويژه يهوديان در ميان جمعيت و فرهنگ اسلامي, كوچ يهود و نصارا به سوي جزيره العرب و هم جواري مسلمانان با آنان در مدينه بوده است. يهوديان پيش از آمدن به مدينه, تاريخي پرفراز و نشيب و زندگي تلخ و طاقت فرسا و دوراني طولاني از خانه به دوشي و آوارگي و بردگي را پشت سر نهاده اند. درباره ي پيشينه ي تاريخي يهوديان در سوره ي يوسف آمده است كه حضرت يعقوب (ع) همراه با فرزندانش از فلسطين به سوي مصر هجرت نمود, محلي كه فرزندش يوسف (ع), در آن عصر وزير پادشاه بود. پادشاه مصر به خاطر يوسف (ع) سرزمين حاصلخيز و مناسبي را در مصر در اختيار آنها نهاد و تبار يعقوب (ع) در آنجا براي مدتي طولاني ماندند... , اما بعدها, (فراعنه) يهوديان را تحت شكنجه قرار مي دادند و با آنان بدرفتاري مي نمودند؛ فرزندانشان را مي كشتند و زنانشان را كنيز و خدمت كار خود قرار مي دادند, تا اينكه خداوند پيامبري ـ حضرت موسي بن عمران (ع) ـ را از ميان اين قوم براي آنان فرستاد و آنان را از ستم و بردگي آزاد كرد و از آنان خواست تا بار ديگر به سرزمين فلسطين باز گردند و با ساكنان آنجا به نبرد بپردازند و به آنان وعده ي پيروزي بر دشمن داد, اما آنان از سر ترس و زبوني, تن به جنگ ندادند و قعود را بر قيام عليه ستمگران ترجيح دادند؛ آنگاه خداوند مقدر ساخت تا چهل سال در صحراي سينا سرگردان مانده, كيفر نافرماني و سرپيچي از فرمان پيامبر و رهبري الاهي را بچشند.
در اين زمان بود كه حضرت هارون (ع) و پس از او حضرت موسي (ع) رحلت نمودند و خواهر زاده ي موسي (ع), يوشع بن نون, جانشين وي گرديد. وي حدود سيزده قرن قبل از ميلاد بر سرزمين فلسطين هجوم آورد و آنجا را به تصرف درآورد و بيشتر ساكنانش را نابود كرد و گروهي را نيز آواره و تبعيد نمود. پس از وي, خداوند, پيامبران بسياري فرستاد و در سال 596 پيش از ميلاد, پادشاه بابل ـ بختنصر ـ به فلسطين حمله برد و بر آنان سيطره يافت و بسياري را كشت و گروه زيادي را نيز به اسارت گرفت. اينان تحت حكومت بختنصر تا سال 538 پيش از ميلاد به سر بردند, تا اين كه پادشاه سرزمين فارس بر بختنصر چيره شد و يهوديان, نفسي تازه كردند و مدت دويست سال تحت فرمان روايي ايرانيان سپري كردند. پس از آن زير سيطره ي جانشينان اسكندر كبير و سپس روميان قرار گرفتند و در سال 135 پيش از ميلاد, يهوديان بر روميان شوريدند؛ ولي از شورش و انقلاب خود, نتيجه اي نگرفتند و روميان بر آنان غلبه يافتند و يامشان را آرام ساخته, آنان را از سرزمين فلسطين بيرون راندند. بدين ترتيب, در سرزمين هاي گوناگون, در شرق و غرب, سرگردان و آواره گرديدند... گروهي در مصر, گروهي درلبنان و سوريه, گروهي در عراق, گروهي نيز در حجاز مسكن گزيدند و اما سرزمين يمن, سرزمين مأنوس يهوديان بود كه آنان در عهد حضرت سليمان (ع) براي امر بازرگاني به آنجا كوچ كردند .
2.عظمت علمي اهل كتاب نسبت به اعراب
هيبت ديني يهود و نصارا (اهل كتاب)  كه پشتوانه ي فرهنگي آنان به حساب مي آمد, سبب شده بود تا عرب جاهلي كه از آن پشتوانه بي بهره بودند, آنان را برتر از خود بپندارند. آگاهي هاي وسيع يهود و نصارا از تاريخ و دانستن داستان هاي شگفت انگيز, عامل مهمي در برتري آنان بر اعراب جاهلي بوده است . ابن خلدون درباره ي سبب و انگيزه ي نقل اسرائيليات و نفوذ آنها در فرهنگ اسلامي مي نويسد:
اين امر بدان جهت است كه در آن زمان, عرب ها اهل علم و كتاب نبودند و با زندگي باديه نشيني و بي سوادي خو گرفته بودند. وقتي به شناخت چيزي تمايل پيدا مي كردند و مي خواستند مطالبي درباره ي آفرينش و اسرار جهان هستي بدانند, به (اهل كتاب) مراجعه مي كردند و از آنان بهره مي بردند. اين عده از اهل تورات كه در آن روزگار در ميان اعراب مي زيستند؛ مانند خود ايشان, باديه نشين بوده و از اين گونه مسايل به جز آنچه عامه ي اهل كتاب مي دانستند با خبر نبودند. ريشه و منبع آنها چنانكه اشاره شد, اهل تورات باديه نشين اند و آنچه را نقل مي كنند از روي تحقيق و آگاهي درست نيست؛ ولي آنان با اين وجود شهرت يافتند و كارشان بالا گرفت؛ زيرا در آيين اسلام داراي مقام والايي بودند. بدين ترتيب به تدريج از آن روزگار همه ي آن منقولات (افسانه ها) مورد قبول واقع شد. 
در سال پنجم هجري, سران قبيله ي (بني نضير) كه پس از شكست در مدينه, به خيبر پناهنده شده بودند, در مكه با قريش ديدار كردند و آنان را به جنگ عليه پيامبر اسلام ترغيب نمودند و وعده ي هرگونه ياري و همكاري در اين راه را به آنان دادند. قريش به برخي از يهود بني نضير ـ سلام بن ابي حقيق, حيي بن اخطب و كنانه بن ربيع ـ گفتند:اي يهوديان, شما پيروان كتاب اول (تورات) هستيد و از اختلاف ما با محمد اطلاع داريد؛ آيا به نظر شما دين ما بهتر است يا دين او؟ گفتند: آيين شما بهتر از آيين او است و شما به حقيقت سزاوارتريد. قريش با شنيدن اين سخن, مسرور و شادمان و نسبت به آنچه آنان را بدان فراخواندند, با نشاط و فعال شدند. 
3. وجوه اشتراك متون ديني يهود با قرآن كريم
چه بسا بتوان وجوه اشتراك زياد متون ديني با قرآن كريم را يكي از زمينه هاي بهره گيري مسلمانان از اهل كتاب دانست. قرآن كريم همانند تورات, بسياري از قضايا و تاريخ پيامبران امت هاي پيشين را بيان نموده است. همچنان كه موارد مشابه بين قرآن و انجيل به ويژه درباره ي حضرت عيسي (ع) وجود دارد, بسنده كرده است. 
گلدزيهر نيز علت تمايل مسلمانان نسبت به داستان ها و افسانه ها در تفسير قرآن را اين امر دانسته و مي نويسد:
در زمينه ي تفسير قرآن, گرايش به سوي داستان ها و افسانه ها در قلمرو ويژه اي پديد آمد. در كتابهاي پيشين, داستان هاي مختلفي آمده است كه پيامبر اسلام (ص) آنها را در نهايت اجمال و اختصار و گاه (چند داستان را ) به صورت فشرده و ادغام شده يك جا آورده است. 
علامه ي طباطبايي (ر) نيز در ذيل داستان اصحاب كهف, در بيان علت اصلي گوناگوني احاديث, علاوه بر راه يابي جعل در آنها دو مطلب را يادآوري مي كند: 
داستان, بسيار مورد توجه اهل كتاب بوده است و مسلمانان نيز در اقتباس و حفظ روايات و گسترش آنها زياده روي نموده اند و به ويژه صحابه و تابعان بسياري از اطلاعات مربوط به پيشينيان را از گروهي از دانشمندان اهل كتاب تازه مسلمان كه با آنان ارتباط و آميزش داشتند, فرا گرفته اند و با اين دسته از روايات, بسان روايات مروي از پيامبر اكرم (ص) رفتار كردند و بدين ترتيب كار مشكل شد.
4. حس كنجكاوي مسلمانان
همان طور كه پيش تر اشاره شد, اشتياق عرب ها براي شناخت علل پديده ها و راز و رمز عالم وجود آغاز آفرينش جهان و موجودات و حل مبهمات قرآن كريم زمينه اي مناسب براي دانشمندان اهل كتاب فراهم كرد تا بسياري از افسانه ها و خرافات و انديشه هاي موهوم و بي اساس را در اذهان انسان هاي ساده دل جاي دهند. از اينرو برخي از نويسندگان يكي از علل ورود اسرائيليات به انديشه هاي اسلامي را, آمادگي مسلمانان براي شنيدن اين افسانه ها, از طريق يهوديان دانسته اند. 
به عنوان مثال, يكي از افسانه هايي كه بخاري و مسلم از ابوهريره نقل كرده اند, اين است كه ابوهريره مي گويد رسول خدا (ص) فرمود:
روزي مَلَك الموت نزد موسي رفت و گفت: دعوت پروردگارت را اجابت كن! موسي, سيلي محكمي به صورت او زد و چشم او را كور كرد! فرشته نزد خدا برگشت و گفت: مرا نزد بنده اي فرستادي كه نمي خواهد بميرد و دو چشم مرا كور كرد! خداوند چشم فرشته را به حال اول برگرداند و به او گفت: نزد بنده ام برو و به او بگو اگر مي خواهي زنده بماني, دستت را بر پشت گاو نري بنه؛ به تعداد موهاي گاو كه زير دستت قرار مي گيرد, بر سال هاي عمر تو مي افزايم. چون عزرائيل به نزد موسي برگشت و جريان را به او گفت, موسي عرضه داشت: خدايا! بعد از اين همه, آخرش چيست؟ فرمود: آخرش مرگ است. عرض كرد: پس اكنون آماده ي مرگم و از خداوند خواست كه او را به زمين بيت المقدس نزديك كند و در همان جا قبض روح گردد. آنگاه رسول خدا (ص) فرمود: اگر در بيت المقدس بودم, قبر موسي را به شما نشان مي دادم كه دركنار تپّه ي شن هاي سرخ و در طرف جاده قرار گرفته است.  چنانكه ملاحظه مي شود, اين حديث از افسانه هاي قديمي و از جمله دروغ هايي است كه در ميان توده ي مردم معروف گرديده است و اثبات بطلان و نادرستي آن نيازي به دليل ندارد؛ متن حديث بهترين گواه بر ساختگي بودن آن است.
5. حذف اسناد روايات و خوش بيني نسبت به اهل كتاب
در علم حديث و درايه, اصطلاح (حديث) به موضوع سند و متن اطلاق مي شود. از اينرو براي ارزيابي صحت و سقم يك حديث, غير از بررسي محتواي آن با معيارهاي (فقه حديث), لازم است سند حديث و ميزان اعتبار و وثاقت راويان آن به دقت مورد بررسي قرار گيرد. بديهي است غفلت و مسامحه در هيچ بخشي از آنها جايز نيست و چه بسا ممكن است اين غفلت يا مسامحه, پيامدهاي ناگواري در پي داشته باشد.
تلاش محدثان و فقيهان در نقل دقيق روايات و ذكر كامل سلسله ي سند آن, براي پيش گيري از جعل و تحريف در نصوص ديني است. در روايتي از امام صادق (ع) آمده است كه امير مومنان (ع) فرموده اند: چون حديثي براي شما گويند, در مقام نقل, آن را به گوينده اش نسبت دهيد؛ زيرا اگر راست باشد به سود شما است و اگر دروغ باشد, به زيان گوينده ي آن است. 
ابن خلدون ضمن اشاره به آفات و ضعف هاي تفسير نقلي و راه يابي روايات اسرائيلي به تفاسير, مي گويد: چون آنچه از يهوديان و اهل كتاب تازه مسلمان نقل شده, مربوط به احكام شرعي نبوده است, راويان و مفسران, دقت و احتياط لازم را به عمل نياورده اند, بلكه با سهل انگاري و تسامح, كتاب هاي تفسيري را از آنها انباشته اند. 
دكتر ذهبي روايتي را از مقدمه ي صحيح مُسلم نقل مي كند كه ابن سيرين گفته است: در دوره ي صحابه, از اسناد احاديث سئوال نمي كردند, اما وقتي فتنه و آشوب برخاست, گفتند: راويان خود را براي ما نام ببريد . 
علامه ي طباطبايي (ر) ضمن بيان روش تفسيري عامه درباره ي گروهي از مفسران آنان مي نويسد: طبقه ي پنجم كساني هستند كه روايات را با حذف اسناد در تأليفات خود درج كردند و به مجرد نقل اقوال قناعت نمودند. بعضي از علما گفته اند كه اختلال نظم تفسير از همين جا شروع گرديد و اقوال زيادي در تفاسير بدون مراعات صحّت و اعتبار نقل و تشخيص سند, به صحابه و تابعان نسبت داده شد . وي يكي از علل مهم گسترش روايات اسرائيلي را سهل انگاري و بي دقتي برخي مفسران و اعتماد بيش از حد آنان به روايات و پذيرش بي ملاك آنها دانسته اند.  
مهم ترين مشكل و پيامد ناگواري كه اسقاط سند احاديث در پي داشت, اين بود كه راه تحقيق در منبع اين منقولات مسدود گرديد. بسياري از بزرگان اهل سنت در توجيه عملكرد صحابه و تابعان به اين بهانه متوسل شدند كه رواياتي كه از عالمان يهود گرفته شده, مربوط به احكام شرعي نبوده است تا نياز به احتياط و دقت در آنها باشد , در عين حال, مي توان اعتراف ضمني آنان را در مورد سهل انگاري و خوش باوري از راويان و اهل تفسير در سخنانشان مشاهده كرد. 
نكته ي قابل توجه در اين مبحث اين است كه پيش از رجوع به اين قبيل منقولات, بايد در متن قرآن كريم دقت كرد و آنچه از آن داستان ها با آن سازگار است, با قيد احتياط پذيرفت و آنچه با آن مخالف است, رد نمود و اين دستور كلي است كه از طرف ائمه اهل بيت عليهم السلام درباره ي تشخيص احاديث صحيح از سقيم صادر شده است. در اين مورد تفاوتي ميان روايات صحابه و تابعان و روايات كتاب هاي معتبر نيست.  
استاد محمد هادي معرفت در اين باره مي نويسد:ارزش خبر واحد د رمورد تفسير و حديث, تنها به متن حديث است, نه سند آن. بنابراين اگر مضمون و محتواي حديث توانست ابهامي را در مسئله اي برطرف سازد, آن متن گواه بر صدق و راستي حديث خواهد بود و در غير اين صورت, هيچ دليلي بر تعبد به خبر واحد وجود ندارد. 
6. كينه توزي و سوء نيّت يهود
گرچه مي توان همه ي دانشمندان اهل كتاب و راويان روايات اسرائيلي را كه به آيين اسلام گرويده اند, به سوء نيت و كذب عليه اسلام متهم كرد.قرآن كريم قوم يهود را سرسخت ترين دشمن مسلمانان معرفي كرده, اهل ايمان را نسبت به نيرنگ ها و نقشه هاي شوم آنان هشدار مي دهد:
(لَتَجدنَّ أَشدَّ النّاسِ عَداوهً لِلَّذينَ آممنوا اليهودَ وَالَّذينَ أَشركوا)  
به يقين دشمن ترين مردم نسبت به مومنان را يهود و مشركان خواهي يافت.
به علاوه چنانكه گذشت, آنان پيش از ظهور اسلام در شهر مدينه از موقعيت اجتماعي و اقتصادي قابل توجهي برخوردار بودند و پس از اقامت پيامبر (ص) در مدينه, احساس خطر جدي كردند و در حقيقت موقعيت خود را از دست دادند. به اين سبب, درصدد حيله گري و توطئه عليه مسلمانان برآمدند و در اين امر با مشركان نيز دست دوستي و همراهي دادند. بنابراين جامعه ي اسلامي و مسلمانان همواره از گذشته ي تاريخ تاكنون هر لحظه در انتظار حيله و نيرنگ تازه اي از سوي آنان بوده اند. استاد محمود ابوريّه يكي از علل اصلي پيدايش اسرائيليات را مكر و حيله دانشمندان يهود و نصارا و تظاهر آنان به اسلام دانسته اند.
استاد مصطفي حسين ضمن بيان سخن ابن خلدون درباره ي پيدايش اسرائيليات و نفوذ آن به انديشه ي ديني مسلمانان, در مورد كعب الاحبار و امثال وي مي نويسد: نقل اسرائيليات توسط آنان نه از سر سوء نيّت بوده, بلكه اين امر صرفاً مبتني بر پرسش ها و پاسخ هاي دوجانبه و ارضاي انگيزه هاي طبيعي اعراب جاهلي در مورد شنيدن داستان ها بوده است.
ذهبي نيز پس از بيان كلام احمد امين و محمد رشيدرضا و محمود ابوريه مبني بر متهم بودن كعب به نيرنگ و دروغ با تكلف زياد تلاش مي كند تا به هر نحو ممكن ساحت كعب را تطهير نمايد 
چنانكه ملاحظه مي شود, برخي در مقام تبرئه دانشمندان نوآيين اهل كتاب و توجيه عملكرد و گفته هاي آنان برآمده, تلاش مي كنند تا ساحت آنان را ازسوء نيّت و دروغ عمدي پاك سازند؛ در حالي كه دست كم در مورد كعب الاحبار در روايات فراواني به دروغ پردازي وي تصريح و يا اشاره شده است. از برخوردهاي تند و شديد شخصيت هايي, نظير ابن عباس, علي (ع), امام صادق(ع) و امام باقر (ع) و ابوذر غفاري و ... در مورد گفته هاي كعب الاحبار, به دست مي آيد كه نقل داستان ها و اخبار ساختگي از سوي برخي از اهل كتاب, با سوء نيت و شيطنت همراه بوده است. به عنوان مثال, به موارد زير توجه فرماييد:
1) به ابن عباس خبر داده شد كه نوف بكالي, فرزند همسر كعب الاحبار, معتقد است كه موسايي كه يار و همراه خضر بوده, غير از موسي بن عمران است. ابن عباس گفت: دروغ گفته است دشمن خدا. 
2)ابن جرير طبري روايتي را درباره ي ذبيح بودن اسماعيل از ابن عباس نقل كرده است كه مضمون آن, اتهام يهود به دروغ پردازي است.   
7. ممنوعيت نگارش و نقل حديث
يكي از رخدادهاي تلخ تاريخ صدر اسلام, جريان ممنوعيت نگارش و نقل روايات پيامبر اكرم (ص) است كه به دستور خلفا به ويژه خليفه ي دوم پديد آمده است.
منع نگارش حديث موجب شد ميدان براي نشر و گسترش اسرائيليات باز شود و احاديث درست و ساختگي درهم آميخته گردد. با گذشت زمان, كار تشخيص و جداسازي احاديث صحيح از سقيم, مشكل تر شد. استاد ابوريه در اين زمينه به تفصيل به بحث و بررسي پرداخته و خطر و زيان نفوذ انديشه هاي انحرافي يهود را به فرهنگ اسلامي گوش زد كرده است. 
استاد جعفر سبحاني نيز در اين باره مي نويسد:اسلام و مسلمانان در اثر منع نگارش حديث و نشر آن, خسارت بزرگي را متحمل شدند كه با آمار و ارقام قابل شمارش نيست. چگونه قابل شمارش باشد, در حالي كه اين امر موجب پيدايش هرج و مرج در اعتقادات, اعمال, اخلاق, آداب و حتي جوهره و كنه دين و اصول آن گرديده است. خلأ حاصل از اين عمل, زمينه ي مناسبي را براي پيدايش بدعت هاي يهودي و ياوه هاي مسيحي و افسانه هاي زردشتي, به ويژه از سوي دانشمندان يهود و نصارا به وجود آورد تا احاديث فراواني را جعل كنند و آنها را به پيامبران الاهي نسبت دهند, همچنان كه افسانه هايي را ساختند و به پيامبر اكرم (ص) نسبت دادند. 
برخي از اهل تحقيق گفته اند كه تصميم مهم خليفه ي دوم, عمر, در جلوگيري از كتابت حديث رسول خدا (ص) به خاطر پيروي از اهل كتاب بوده است 
8. ميدان دادن دستگاه خلافت به داستان سرايان
يكي از ريشه هاي اصلي و علل مهم نشر و گسترش اسرائيليات و احاديث جعلي در ميان مردم, شيوع قصه خواني و آزادي عمل داستان سرايان در پناه دستگاه خلافت خلفا و دولت اموي بوده است. آزادي عمل قصه خوانان در شرايطي بوده است كه نگارش و نقل احاديث و سنت پيامبر اكرم (ص) از سوي خلفا, به ويژه با فرمان رسمي خليغه ي دوم, منع شده بود. در دوره ي صحابه و تابعان و پس از آنان, كساني كه در حوادث گذشته و تاريخ انبيا و خلقت و امثال آن بدون سند متصل به پيامبر اكرم (ص) سخن مي گفتند و سخنانشان نوعي شباهت ظاهري با داستان هاي قرآن داشت, به (قصاص) مشهور شدند.  منبع اصلي قصّه خوانان را تورات و نقل هاي شفاهي رايج درميان عالمان يهودي و نصراني تشكيل مي داد.
گفته شده است كه قصّه خواني در زمان پيامبر اكرم (ص) و ابوبكر وجود نداشته و از زمان خليفه ي دوم با اجازه ي او آغاز گرديده و به تدريج ادامه و گسترش يافته است.
رواج داستان سرايي در زماني بوده است كه قصّه خوانان و پندآموزان, دين و بارهاي ديني را دست مايه ي تجارت خود ساخته, حديث را وسيله اي براي امرار معاش خود و برآوردن خواسته هاي حاكمان قرار داده بودند. بدين ترتيب, آنان بسياري از افسانه هاي ملت هاي پيش از اسلام, به ويژه داستان هاي تاريخي ـ ديني يهوديان را به نام تفسير قرآن و به قصد تخريب و يا تحريف مباني اعتقادي, در لابه لاي تعاليم اسلامي و تفاسير قرآني جاي دادند. حركت داستان سرايان با گذشت زمان گسترش يافت و زمام داران نيز آنان را براي اهداف سياسي خود به كارگماشتند. برخي از نويسندگان نخستين قصّه سرا را, عبدالله بن رواحه و برخي تميم داري و عدّه اي نيز عبيد بن عُمير دانسته اند؛ ولي نام آورترين آنان همان, تميم بن اوس داري است. 
نخستين زمامداري كه قصه خوانان را براي اهداف سياسي خود به كار گرفت, معاويه بن ابي سفيان بود. او مردي را مأمور ساخت تا پس از اقامه ي نماز صبح براي نمازگزاران داستان بگويد و اين مرد نيز هر روز پس از نماز رو به نمازگزاران مي كرد و خدا را ياد مي نمود و بر پيامبر خدا (ص) درود مي فرستاد و سپس براي خليفه, خاندان, سپاه و پيروان او دعا مي كرد و دشمنان خليفه و كساني را كه فرمانبري او را نپذيرفته بودند, نفرين مي نمود . 
چنانكه ملاحظه شد, در ميان خلفا, عمر و معاويه بيش از ديگران به دانشمندان اهل كتاب تمايل داشته, آنان را در نقل داستان هاي تاريخي تورات و افسانه هاي خرافي آزاد گذارده اند؛ بلكه در زمان معاويه بيشترين جعل حديث در فضيلت سازي براي حكام و جلوگيري از نشر فضايل اهل بيت پيامبر اكرم (ص) صورت گرفت و نيز بهترين شيوه ي بني اميه براي دور نگه داشتن مردم از مسايل مهم سياسي ـ اجتماعي و انحراف اذهان آنان, بهره گيري از روايات ساختگي دانشمندان يهود و نصارا بوده استخليفه ي دوم نسبت به تميم داري بسيار احترام مي كرد و از او با عبارت (خيرُ اهل المدينه) ياد مي نمود. و به وي اجازه داده بود پيش از نماز جمعه, براي مردم سخن بگويد و خود نيز به شنيدن سخنان وي علاقه نشان مي داد. همچنين كعب الاحبار, دانشمند بزرگ يهودي, از جمله كساني است كه بسيار مورد توجه خليفه ي دوم بوده است.
از اين روايات بر مي آيد كه اهل كتاب به ويژه كعب تلاش كرده اند تا آيين اسلام و مقدسات آن, از جمله كعبه, را در برابر آيين يهود خاضع و تسليم نشان دهند .
نمونه‌ای از اسرائیلیات در تفسیر
سیوطی در «درّ المنثور» در تفسیر کلمه «ق» در اول سوره «ق» از ابن ابی حاتم از ابن عباس چنین روایت کرده است: «خدای تعالی در ورای این زمین دریایی خلق کرده محیط بر زمین، و در پشت آن دریای محیط، کوهی است که به آن «کوه قاف» آسمان دنیا می‌گویند، که آن دریا را پوشانده است. و در ورای آن کوه، زمین دیگری مثل همین زمین، ولی هفت برابر بزرگتر آفریده است. و در ماورای آن زمین دریای محیطی به آن و در ورای آن دریا کوهی دیگر به نام قاف آسمان دوم و محیط بر آن دریا آفریده است. و همچنین شمرده تا به هفت زمین و هفت دریا و هفت کوه و آسمان رسید. آنگاه گفت: «و این است معنای آیه «وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ» .
راویان اسرائیلیات در تفسیر
چنان که قبلا اشاره کردیم بیش تر راویان اسرائیلیات در تفسیر، از تابعین بودند. از میان صحابه، در این زمینه، از عبدالله بن عمروبن عاص می توان یاد کرد.
 سیوطی می نویسد: از عبدالله بن عمروبن عاص مطالبی مربوط به داستان ها و اخبار فتنه ها و عالم آخرت و امثال این ها نقل شده که به نظر می رسد از اهل کتاب شنیده است نظیر آن چه در تفسیر آیه «فی ظلل من الغمام»  از وی نقل شده است   .
از تابعین وهب بن منبه و مجاهد از این گروه بودند. از مقاتل بن سلیمان نیز درگروه بعد از تابعین می توان نام برد. برخی از محققان تعداد بیش تری را در این گروه جای داده اند; علامه شیخ جواد بلاغی می نویسد: در تفسیر و اسباب نزول، مراجعه به امثال عکرمه، مجاهد، عطا و ضحاک که احادیث مرسل آنان کتاب های تفسیر را پرکرده است بر هیچ مسلمانی جایز نیست و کسی در امر دین در چنین کاری معذورنمی باشد زیرا اقوال آنان اگر فرضا روایت باشد، روایات مرسل و مقطوع است و هرگزحجت نیست.  
درباره مجاهد و مقاتل یادآوری می کنیم که این هر دو، از نظر دانشمندان علم رجال متهم به اخذ مطالب از اهل کتاب هستند .
علامه طباطبائی می نویسد:روایات، از طریق شیعه و اهل سنت، چه از پیامبر اسلام وچه از ائمه اهل بیت:، بر این تفسیر (شفاعت) اتفاق دارند   .
ابن حبان گفته است: مقاتل، از علم قرآن آن چه مطابق کتاب های یهود و نصارا بود، از آنان فرا می گرفت.او خدا را به مخلوق تشبیه می کرد  .
او از مشبهه بوده است چنان که ابو حنیفه گفته است:
«جهم » در نفی تشبیه افراط کرد و مقاتل در اثبات [اعضای جسمانی برای خداوند]،به طوری که خدا را مثل مخلوق معرفی کرد   .
او روایتی به این مضمون نقل کرده است: روز قیامت، گوینده ای [از جانب خدا]ندا می کند: کجاست حبیب خدا [محمد]؟، در این هنگام حبیب خدا صفوف فرشتگان را می شکافد و به عرش می رسد، خداوند او را در عرش در کنار خود زانو به زانو می نشاند  .
این معنا بی شباهت به تفسیر مجاهد درباره آیه شفاعت نیست!.
تفاسیر آمیخته با اسرائیلیات
دکتر محمد حسین ذهبی از میان بیش از چهل تفسیرکه همه را به تفصیل از ابعاد گوناگون مورد بررسی و ارزیابی قرار داده، چندتفسیر را آمیخته با اسرائیلیات شناخته و روشن کرده است که مولفان آن ها بیش ازمفسران دیگر، اسرائیلیات را وارد تفسیر کرده اند  .
این تفاسیر که از تفاسیر اهل سنت است عبارت است از:
1. جامع البیان فی تفسیرالقرآن تالیف ابوجعفر محمدبن جریرالطبری (م 310 ق).
2. لباب التاءویل فی معانی التنزیل تالیف ابوالحسن علی بن محمد بن ابراهیم،مشهور به خازن (م 741 ق).
آثار و پیامدهاى اسرائیلیات در تفسیر
ورود و نفوذ اسرائیلیات در تفسیر ، آثار سوء فراوانى را در پى داشت كه عمده‌ترین آن‌ها عبارت است از:
آمیخته شدن تفسیر و حدیث صحیح اسلامى با خرافات
روایات اسرائیلى چون به ‌طور عمده ساخته دست یهود و جاعلان حدیث بود، هیچ ‌گونه تطبیقى با واقعیت نداشت و این امر سبب آمیختگى روایات صحیح و غیرصحیح (نقل عقاید باطل اسرائیلى و انتساب آن به پیامبر اسلام و دیگران باعث شد تا برخى از مذاهب اسلامى بدون تحقیق، این روایات را پذیرفته و آن‌ها را به ‌صورت عقیده و مذهب خود برگزینند. عقیده به جسم بودن خداوند، معصوم نبودن پیامبران و‌... را مى‌توان ره‌آورد این ‌گونه روایات دانست شد  .
فساد و انحراف در عقاید مسلمانان
نقل عقاید باطل اسرائیلى و انتساب آن به پیامبر اسلام و دیگران باعث شد تا برخى از مذاهب اسلامى بدون تحقیق، این روایات را پذیرفته و آن‌ها را به ‌صورت عقیده و مذهب خود برگزینند. عقیده به جسم بودن خداوند، معصوم نبودن پیامبران و‌... را مى‌توان ره‌آورد این ‌گونه روایات دانست.   
 مشوّه كردن چهره اسلام
ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامى باعث شد تا عده‌اى اسلام را دینى خرافى جلوه دهند و بگویند: اسلام مى‌كوشد پیروانش را با تعالیم پوچ و واهى كه با هیچ معیار عقلى سازگارى ندارد، سرگرم سازد. چنان‌ كه برخى مستشرقان، بعضى از این ‌روایات را از منابع اسلامى استخراج كرده و با ترویج آنها درصدد بدنام كردن اسلام و ضربه زدن به آن هستند . 
نتیجه‌ بحث
متأسفانه در اثر خوش‌باوری برخی مفسران و مورخان مسلمان، بیش‌ترین روایات اسرائیلی به منابع تفسیری و تاریخی اهل سنت نفوذ کرده و در اثر غفلت و سهل‌انگاری دانشمندان شیعی، به بعضی از منابع تفسیری شیعه نیز راه یافته است.
دانشمندان و محققان به نام شیعی، به خاطر توجه خاص و اعتماد به سیره معتبر قولی و عملی اهل‌ بیت پیامبر علیهم‌السلام به‌ندرت در دام راویان اهل کتاب و روایات آنان گرفتار آمده، و لذا کم‌ترین روایات اسرائیلی را در تفاسیر خود آورده‌اند.
با مطالعه دقیق در اسناد روایات تفسیری و نمونه‌های اسرائیلیات ارائه شده، این حقیت آشکار می‌گردد که در تمام کتب، کم‌ و‌بیش ردپای برخی دانشمندان اهل کتاب یا متأثر از آنان دیده می‌شود. به‌عنوان نمونه می‌توان به تفسیر الدرّ المنثور، جلال‌الدین سیوطی، و جامع‌ البیان طبری مراجعه نمود. ضمناً برای یافتن مصادیق اسرائیلیات در تفسیر آیات به کتاب‌های نظام حقوق زن در اسلام، استاد شهید آیت‌الله مطهری، جنایات و تاریخ، استاد سید جعفر شهیدی و تفسیر المیزان در تفسیر سوره‌های ابراهیم و صافات پیرامون ذبیح‌الله که اسماعیل است نه اسحاق مراجعه نمود. 
منابع

1. قران الکریم
2. آلاءالرحمن، قم، مکتبه الوجدانی، ص 45.
3. میزان الاعتدال، 173; تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت، دارالکتاب العربی.
4. محمد حسين طباطبايي:الميزان في تفسير القرآن, بيروت, موسسه الاعمي, 139ق, .
5. محمد بن يعقب كليني: الاصول من الكافي, با تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري, چاپ پنجم, تهران, دارالكتب الاسلاميه, 1363 ش.
6. محمد بن يعقب كليني: الاصول من الكافي, 1363 ش
7. التفسير و المفسرون، محمد حسين الذهبى .
8. التفسیر والمفسرون، معرفت
9. محمد تقي دياري: پژوهشي در باب اسرائيليات در تفاسير قرآن
10. راغب اصفهانی ، مقدمه تفسیر راغب
11. جلال الدين سيوطي: الاتقان في علوم القرآن, با تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم, قم, منشورات الشريف الرضي
12. جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير طبري)
13. محمد بن اسماعيل بخاري: صحيح البخاري1401 قف
14. محمد حسين طباطبايي: قرآن در اسلام, چاپ پنجم, قم, دفتر انتشارات اسلامي, 
15. محمد بن جرير طبري: جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير طبري), چاپ اول, بيروت, دارالكتب العلميه
16. سيد جعفر مرتضي عاملي: الاسرائيليات در تاريخ طبري, كيهان انديشه (نشريه ي موسسه ي كيهان درقم)
17. میزان الاعتدال
18. شيخ صدوق : كتاب الخصال, با تصحيح و تعليقه ي علي اكبر غفاري, قم, موسسه النشر الاسلامي
19. جعفر سبحاني: ابحاث في الملل و انحل, چاپ دوم, قم, مركز مديريت حوزه علميه
20. التفسير و المفسرون، محمد حسين الذهبى

Comments

Popular posts from this blog

الصالحون في القرآن

الذكر الكثير في القرآن و السنة

جمع القرآن الكريم